یه مدته که این جمله رو زیاد می شنیدم : ( برو پیش روانپزشک... )
منم رفتم پیش روانپزشک !
با خودم میگفتم الان میرم اونجا لم میدم دو ساعت فک میزنم بعدشم کلی نصیحت میشم و میام خونه دیگه !! از آخر ام هیچی به هیچی...
اما کلا تجربه ی خوبی بود !
مثل اینکه افسردگی اعصاب و روان دارم...
تازگیا قدرت و فن بیان ام رو هم از دست دادم.
از بس که حرف نزدم....
یا گفتنی نیست یا اگر بود و گفتیم فرداش تو کاسه مون گذاشتن تحویل مون دادن !
سردرگمی داره کلافم میکنه که برم یا نه ؟
رفتن الان کاملا عقلانیه و میتونه بهترین کار باشه.
نمیدونم چیه که باعث میشه دل نکنم و بمونم...
چقدر دلبستگی های بهتر و قشنگتر و باحال تر از اینترنت داشتم و خودم خبر نداشتم...
از وقتی ADSL ام مدتش تموم شده و دیگه نمیخوام اشتراک بگیرم و بیام نت ! دیدم کلی کار و علاقه دارم که اصلا کمبود اینترنت رو احساس نمیکنم و تمامه چیزی که از نت برام مونده این وبلاگه ...
این وبلاگ رو فراموش نمیکنم و میام توش بازم مطلب میزارم...