شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

یعنی من دیوونه شدم ؟

یه مدته که این جمله رو زیاد می شنیدم :‌‌ (‌ برو پیش روانپزشک... )

منم رفتم پیش روانپزشک !

با خودم میگفتم الان میرم اونجا لم میدم دو ساعت فک میزنم بعدشم کلی نصیحت میشم و میام خونه دیگه !! از آخر ام هیچی به هیچی...

اما کلا تجربه ی خوبی بود !

مثل اینکه افسردگی اعصاب و روان دارم...

حرفی نیست

تازگیا قدرت و فن بیان ام رو هم از دست دادم.

از بس که حرف نزدم....

یا گفتنی نیست یا اگر بود و گفتیم فرداش تو کاسه مون گذاشتن تحویل مون دادن !


بمونم یا برم ؟

سردرگمی داره کلافم میکنه که برم یا نه ؟

رفتن الان کاملا عقلانیه و میتونه بهترین کار باشه.

نمیدونم چیه که باعث میشه دل نکنم و بمونم...

دنیای بدونه نت

چقدر دلبستگی های بهتر و قشنگتر و باحال تر از اینترنت داشتم و خودم خبر نداشتم...

از وقتی ADSL ام مدتش تموم شده و دیگه نمیخوام اشتراک بگیرم و بیام نت ! دیدم کلی کار و علاقه دارم که اصلا کمبود اینترنت رو احساس نمیکنم و تمامه چیزی که از نت برام مونده این وبلاگه ...

این وبلاگ رو فراموش نمیکنم و میام توش بازم مطلب میزارم...