جا داره یادی کنم از مرحوم حسین پناهی که چقدر قشنگ دنیای این روزهامو نعریف کرده با این شعری که پایین ازش گذاشتم!
...
من زندگی را دوست دارم ! ولی از زندگی دوباره میترسم...
دین را دوست دارم ! ولی از کشیش ها میترسم...
قانون را دوست دارم ! ولی از پاسبان ها میترسم...
عشق را دوست دارم ! ولی از زن ها میترسم...
کودکان را دوست دارم ! ولی از آینه میترسم...
سلام را دوست دارم ! ولی از زبانم میترسم...
من میترسم , پس هستم
اینچنین میگذرد روز و روزگار من...
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار میترسم ...
( حسین پناهی )
حبیب قبلنا بهتر آپ میکردی
شهر از یاد رفته. باورم نمی شه یه اسمی انقد به یه چیزی بیاد.
شفاف سازی کن :-دی