شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

بعد کلی وقت برگشتم...

وااای که چقدر دلم برای وبلاگ ام تنگ شده بود!

زمانایی بود که روزی سه چهار بار چک اش میکردم و هر هفته یکی دو تا پست توش میگذاشتم...

امشب نشستم کلی از پست های قدیم ام رو خوندم و فهمیدم که توی این مدت چقدر تغییر کردم. از نظر شخصیتی و درونی از اون چیزی که الان هستم به نظرم رشد نزولی ای داشتم البته نه نزولی اکید که اون وقت خیلی بد میشد .  تمام این تغییرات رو بسته به شرایط محیط میدونم...

پس حالا که گم شدم توی خودم شاید تغییر محیط راه حل باشه ولی اینجا یه اما ی بزرگ میاد وسط که اگه محیط بدتر شد و این راه حل جواب نداد چی ؟ اونوقت دیگه هیچ راه برگشتی نیست ...

بعد از اتفاقای اخیر خانوادگی ای که داشتم الان زندگی رو یه قلتکی افتاده ولی به شخصه دوسش ندارم. توی خونه که هستم همه چی برام فاز نوستالژی داره ...

بهترین حسی که الان توی زندگی دارم اینه که حس استقلال میکنم و این از یه نظر خوبه و از یه نظر هم بده که کلی سوال توی ذهن آدم ایجاد میکنه.!