شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

انسان

بدون اغراق ! بهترین شعری که توی تمام عمرم از یه خواننده شنیدم همین شعر بوده و بنا به خیلی دلایل دوست دارم که این شعر رو توی وبلاگ ام بزارم.


انسان !


در بند ها بس بندیان
انسان به انسان دیده ام
از حکم بر تا حکم ران
حیوان به حیوان دیده ام
در مکر او در فکر این
در شکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان
شیطان به شیطان دیده ام

ای روزگار دل شکن
هر دم مرا سنگی مزن
من سنگ ها در لقمه نان
دندان به دندان دیده ام
از خود رجزخوانی مکن
تصویر گردانی مکن
من گردن گردن کشان
رسمان به رسمان دیده ام

ماتم چه گویم زین وطن
کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران
دیوان به دیوان دیده ام
چکش به فرق من مزن
ای صبر فولادین من
من ضربت بتک زمان
سندان به سندان دیده ام 

تیک

تیک تیک تیک ..!!؟

این صدای عمر مونه ...

که داره به انتها میرسه !

وطن !

وقتی تو می گویی وطن ! بوی فلسطین می دهی ....

 

من کی نژاد عشق با تازی برابر می کنم ..?