شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

راه کجاست ؟

 روی خط جاده

یه جاده ی بی انتها...!  

وسط دل کویر 

اینور و اونور جاده فقط سپیدی دریای نمک پیداست... 

سمت چپ چندتا کوه هست.. 

با امید به این که اونجا زندگی بهتری در انتظارم ه جاده رو رها میکنم و به سمت کوه حرکت میکنم. 

چند ساعته که دارم راه میام ولی هنوز نرسیدم چاله ها و گودالهای زیادی رو دور زدم تا بتونم به کوه برسم و میدونم که هنوز هم مشکلات دیگه ای هست که بخوام پشت سر بزارم ولی تنها فکرم رسیدن به کوه های جلوی رومه. 

دیگه خورشید داشت رهام میکرد و دمه غروب بود تو این فکر بودم که خدا دیگه منو یادش رفته چون اگه منو یادش بود میتونست بهم توان پشت سر گذاشتن این مسیر طویل رو بده بلاخره به کوه ها رسیدم و روی یه تخته سنگ از فرط خستگی دراز کشیدم خیلی خوشحال بودم که بلاخره تونستم به این زیبایی ها برسم و این مسیر رو پشت سر گذاشتم و از کمک خدا هم نا امید شده بودم تو همین خیال ها بودم که خوابم برد... 

صبح شده بود...! 

دیگه باید بلند میشدم و از این چیزی که بدست آورده بودم لذت میبردم.بعد ازاین که بلند شدم و رفتم لبه چشمه و یکم آب خوردم گفتم برم بالای کوه تا بتونم مناظر رو بهتر ببینم.پس حرکت کردم و بعد از مدت کوتاهی به بالای کوه رسیدم وقتی برگشتم تا پشت سرم رو ببینم یکدفعه چشمم به جاده افتاد.خاطرات توی ذهنم مرور شد و من به یاد روزی افتادم که چرا پا توی این جاده گذاشته بودم... 

دلیلش بخاطر فرداهای روشن و روزهای بهتر بود اشک دوره چشمم جمع شدچون من الان فقط بالای یه کوه ایستادم . بالای موفقیتی که حالا وقتی بهش رسیدم برام دیگه جذابیتی نداره 

ترسیده بودم و سریع از کوه پایین اومدم و به سمت جاده حرکت کردم  

من به راهم ادامه میدادم و از خدا دلگیر بودم و میگفتم تو که میدونستی رسیدن به این کوه برای من فایده ای نداره پس چرا منو تو مسیر این کوه گذاشتی... 

به جاده رسیدم و توی مسیرم حرکت کردم 

همچنان ادامه میدادم و از زندگی متنفر بودم

چون میدونستم که برای همیشه یک روز از زندگی عقب افتادم. 

....................... 

از این یه روز ها توی زندگی ما کم نیست 

همین طور از این اهداف پوچ (کوه) 

و همیشه هم تمام دق و دلیامون رو سر خدا خالی میکنیم و دیواری از اون کوتاه تر پیدا نمیکنیم. 

هدف رسیدن به انتهای جاده است و ارزش زیبایی پایان جاده 

من کجای این کویر زندگی ایستادم ؟ 

و کجا به بی راهه افتادم که الان نمیتونم مسیر رو پیدا کنم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد