شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

من کی ام ؟...

خیلی وقتا برا اینکه توی جامعه بپذیرنمون باید خودمون رو عوض کنیم...

باید اون افکار و عقاید که ارزش هامون رو میسازه رو کنار بزاریم ! باید رفتار هامونو تغییر بدیم و خیلی کار های دیگه...

بعضی ها بعد از این تغییر راضی هستن چون فکر میکنن یه پله از تکامل شون رو گذروندن. بعضی ها هم از خودشون متنفر میشن آخه به اون آدم قبلیه دل بسته بودن و کنار گذاشتنش چه به اجبار یا ناخواسته عذاب شون میده...

نمی دونم جزء کدوم دسته ام...؟ چون هم عاشق اون آدم قبل بودم که راحت میخندید و خوش بود و به مشکلاتش اهمیت نمیداد تا افکارش آزاد باشه. هم از اینکه تونستم تو خودم تغییراتی هرچند اندک به وجود بیارم خوشحالم برا اینکه لازم بود تا بتونم دنیا رو از نگاه معرفتی که میدیدم به یجورایی یه دنیای الگوریتمی صفر و یک نگاه کنم که رفاقتا دودوتا چهارتایی ه و خیلی چیزای دیگه ...

خانواده ازم توقع داره ! دوستام ازم انتظاراتی دارن ! فامیل هام مثل قبل نیستن !...  همه چیز تغییر کرده ولی من علاقه ای به تغییر ندارم هرچند که محکوم به تغییر هستم و توی این فرایند افتادم... (این تغییر برام ضروری بود ولی نمیدونم هنوز برا اطرافیانم همون آدم هستم یا نه ؟ )

اما همیشه حرف دلم این بوده که خیلی دوست دارم فریاد بزنم.

 مرا اینگونه باور کنید !

هنوز بی ریا ........

نظرات 12 + ارسال نظر
komiser شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ق.ظ http://WWW.ROMANIA.BLOGSKY.COM

هر طور باشی باورت داریم

ستاره شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ق.ظ http://www.ssetare.blogsky.com

سلام
پستاتونو دوس داشتم
پخته تر از ۱پسر ۲۰ ساله نوشته بودید
امیدوام همیشه موفق باشی
راستی روزتون مبارک.

ممنون از لطفتون

دختر ماه یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://sokoote-sarshar.blogsky.com

ممنون از حضورت...به زودی میام اینجا.

فاطمه یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:44 ب.ظ

باوری بدون شناخت..

-------------------
دنیای وارونه

میـنـا * اقلــیـما یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام.

یه جایی خوندم که *خودت باش تا عزیز باشی*.

اگه خود خود خودتون باشید حتما عزیز خواهید بود! حداقل فعلا خلافش بهم ثابت نشده.

پر از انرژی ایشالا در پناه خدا...

ستایش دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ

کاش میتونستیم چیزی که هستیم رو به دیگرا بقبولونیم ولی حیف قدرت دیگران از قدرت ما داره قوی ترمیشه ...
یعنی میشه یه روز داد بزنیم ما اینیم نه اوی که شما فکر میکنید ...

تنها قدرت من این بود که اینجا فریاد بزنم بقیه اش هرچه بادا باد

[ بدون نام ] دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:33 ق.ظ http://evol.blogsky.com

من منظور خاصی نداشتم همین طوری برام جالب بود شعرات را بخونم اون چون گفته بودی از وبلاگت برداشتی و نمی خوای شر بکنی. من دوست ندارم کسی منو بشناسه چون این طوری آزادم هرچی دلم می خواد بدون محدویت بگم.

منم نخواستم باتون آشنا بشم و شهرام بهرام و این حرفا
چون خودتونو معرفی نکرده بودین میخواستم بدونم کی هستین و ما همو میشناسیم یا نه ؟ همین
شرمنده اگه بد برداشت کردین

نگین دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

اون درباره خودم وبلاگت خیلی بانمک بود !
مخصوصا اونجا که کاش خونمون سیب نداشت !
یاد اون شعر مشیری افتادم !
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دسته تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دسته تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست
خش خش گام تو تکرار کنان در گوشم
می دهد آزارم
و من هر روز اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت
شرمنده حفظی نوشتم ! اگه تو شعرش غلط داشت دیگه حافظه است دیگه !
تبادل لینک ؟ آگه آره خبرم کن

یه سری اشتباها داره ولی عیول که حفظ هستی
من شعر های خودمم سخت حفظ میشم =))

سارا دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://paize-zendegi.blogsky.com

خیلی قشنگ بود.
فریاد زدن این موقع ها فایده نداره تبدیل شدن به آدم قبلی هم بی فایده ست چون هیچ کس باور نداره.
وقتی هم بر گردی به آدم قبلی بازم درونت جای یک چیزی و که قبلا خالی نبود خالی حس می کنی.
آپم

یک زن دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://radepayean.blogsky.com

بودنت رو فریاد کن دوست ِمن.

نگین دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

سلام
ممنون بابت قبول تبادل لینک
من لینکتون کردم
شما هم منو با اسمه خاطرات آ‌لبالو خانومی لینک کنید لطفا
واقعا ممنون
پس یه قسمتایی از شعر مشکل داشت ...
خب من از اول شعر رو یه خورده بد حفظ شدم یعنی شعر که از روش حفظ شدم هم یه خورده مشکل داشت :دی
پس حدسم در مورد اون حرفتون که کاش خونمون سیب نداشت درست بود !‌

دقیقا حدست درست بود .....

پریناز دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:02 ب.ظ

به نظر من مهم این نیست که دیگران می خوان ما چه جوری باشیم. مهم اینه که خودمون از اون چیزی که هستیم راضی باشیم. فقط لازمه یه ذره خودتو باور داشته باشی تا بدونی اون چیزی که باید عوضش کنی خودت نیستی ، بلکه افکار اطرافیانته که باید عوض شه. باید سعی کنی که اونی که واقعا" هستی رو بشناسن. همین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد