شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

شهر از یاد رفته

صدای بی پناه ...

علایق !

چند وقت پیش داشتم با یه نفر صحبت میکردم که بهم گفت : من علایق ام رو شناختم و به دنبالش رفتم...

با این حرف حس بدی بهم دست داد.چون من از علایقی که داشتم خواسته یا ناخواسته دست کشیده بودم و حالا دارم جوری زندگی میکنم که با یه آدم مرده هیچ فرقی ندارم.

دلم میسوزه ! خیلی ...

نظرات 4 + ارسال نظر
سروش یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ

چرا مرده
مرده کسی هست که کسی رو نداره

وحید سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://arinoos.blogsky.com

مرسی که سر زدی دیگه به این وب سر نزن عمومی نیس
این وبم رو بسر
www.bimokh.persianblog.ir
فقط اگه سرزدی وحید صدام نکن.
این چیزی که تو آپت گفتی تجربه کرده ام.
ولی دلم نمی سوزه
چشم کور میخواستم نکنم

نگین پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ق.ظ

فک کنم همیشه دست کشیدن از آرزوها معنی خسته کننده ای داره
درک می کنم

اکبر اقا سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ

من همونم که این زرو بهت زد.
علاقه یه درصد ماجراس. حکم اتاق خواب داره واسه یه خونه
ادم اول باید یاد بگیره سختی بکشه بعد وقتی سختی کشیدنش نتیجه داد اون موقع است که حال می کنه.
زندگی مثل کثافته که باید خوردش
اون که راحت موخورتش خوشحال تره
علاقه فقط یه تخت خواب راحته. فوندانسیون و تیر اهنون عمله اکره
میشه اون زوری که میزنی. بیا تو واقعیتتتتتتتتت حمال!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد